دانشنامه پارسی

چو ایران مباشد تم من مباد * * * بدین بوم و بر زنده یک تن مباد

دانشنامه پارسی

چو ایران مباشد تم من مباد * * * بدین بوم و بر زنده یک تن مباد

آزادگی و دوری از برده داری در ایران باستان


آزادگی و دوری از برده داری در ایران باستان


برده داری


سرگذشت غم انگیز بردگان در همه جای جهان روشن است , در یونان بردگان را با زمین می خریدند.در مصر , در چین باستان , در اروپا و آمریکای امروز ... و از آنجا که موج تازه ی اندیشه ی مارکسیستی بر پایه ی اندیشه های همین کشورها پدید آمد , بیگمان شدند که در همه ی سرزمین ها و در میان همه ی مردمان جهان, برده داری بوده است . اما با همه ی این داوری ها , تاریخ نگاران روسی که همه ی اندیشه های مارکسیستی  کمونیستی را بر روی  همه ی کشورها , درست می انگاشتند , درباره ی ایران به گواه های روشن و بیگمان در این باره برنخورده اند.

تنها اشاره به برخی گفتارها در نوشته ی پهلوی (( ماتیکان هزار داتیستان )) شده که به نوعی کار بر دست بردگان اسیر از لشکریان کشورهای دیگر رفته است که درباره ی آن سخن خواهیم گفتن ! اما راست آن است که در سرتاسر تاریخ ایران باستان برده داری نبوده است و چنانکه گذشت , در همه ی نوشته های ایرانی , مردمان برابر خوانده می شوند , و نه بر آن آیین که در یونان گروه های بردگان هیچ حقی درباره ی کشورشان یا زندگی خودشان نداشته اند , ایرانیان در هر رده و پایگاه که بودند , میتوانستند که درباره ی خود و چگونگی زندگی خود دارای رای و آهنگ باشند . مگر آنکه در زمان ساسانیان گذر از یک رده به رده ی دیگر را سخت می گرفتند .  اما از گفتاری که در نامه ی تنسر برای دفاع از پادشاهی خود کامه ی ساسانی نوشته شده , چنین بر می آید که پیش از آن (دوران اشکانی ) هر کس که سزاواری از خویش نشان می داده , از گروهی به گروه دیگر گذر می کرده است . که اردشیر جلوی این ,کار را گرفت ! با این همه بودن در یک رده یا پایه ی مردمی هیچ یک از ایرانیان را از (( داد )) بی بهره نمی کرد , چنانکه در داستان ایوان مدائن گفته اند , که پیرزنی هم رای نشد که خانه ی خود را برای ساختن کاخ بفروشد و بر این بنیاد , زمین کاخ کج شد ! و ... نیز فرماندار آذربایجان در زمان انوشیروان برای آنکه زمین یک پیرزن را به زور گرفت , در انجمن بزرگان ایران کشته شد . در زمان بهرام گور که اوج شکوفایی بازار و سوداگری در زندگی ایرانیان بود , ایرانیان برای اینکه هنگام نوش و شادی از نوای خوش بهره مند شوند , از وی چنین خواهش کردند , و او پنج هزار لوری از هندوستان بخواست تا در همه ی روستاها :

کند نزد درویش رامشگری       ورا رایگان کند کهتری

و برخی از لوریان و کولیان که در همه ی جهان پراکنده شده اند , از نژاد هم اینان اند .  و هم اینان نیز بدان هنگام که بریان آمدند, برده  نبودند,چنانکه اکنون نیز آزادند و بهر کار که خواهند , دست می یازند ! در باره ی کار لشکریان اسیر دیگر کشورها در ساختن راه ها یا ساختمان های همگانی که پیکولوسکایا و همکارانش  همگانی که پیکولوسکایا و همکارانش , بدان چنگ افکنده اند , یک گواه بزرگ تاریخی در دست است که خود نشاننده ی آزادگی و آزادمنشی ایرانی و آزرم به آزادی دیگران است . و آن کاری است که در ساختن (( بند قیصر )) در شوشتر بر دست رومیان اسیر در جنگ میان والریانوس , امپراتور روم , و شاپور اول ساسانی , انجام گرفت ! اسیران رومی , به سرپرستی فرماندهان خود , و زیر نگرش مهندسان ایرانی , این بند را ساختند و پس از آن درخواستند که برای یادبود کار خود در ایران برجی به شیوه ی رازگری (معماری) رومی در کنار آن بند بسازند .

برج قیصر

برج یادبود رومیان در کنار بند قیصر که هنوز شوشتریان , آن را میل قیصر می خوانند

این برج ساخته شد و در درازنای نزدیک به هفده سده , هنوز بر جای است و نگارنده , نگاره ی آن را که تاکنون به چاپ نرسیده , برای آگاهی همه ی جهانیان در این دفتر به چاپ می رساند , تا نشان داده  شود که در کشوری که در درازنای تاریخ خود , همواره به کارگران و کار آنان ارج می نهاده و مزد و پاداش آنان را می پرداخته , کار سپاهیان دشمن را که برای ویران کردن این کشور آمده بودند اینچنین ارج نهاده است! و از همه  برتر آنکه نام این بند را (( بند قیصر )) نهادند و هنوز نیز به همین نام خوانده می شود ,و نیز این برج به نام (( میل قیصر )) خوانده می شود . در شاهنامه ی فردوسی  در نخستین جنگ رستم با افراسیاب , بدان هنگام که تورانیان در ایران  شکست خورده و بسوی کشور خویش می گریزند , اینچنین برای آنان غمخوارگی شده است :

برفتند توران از پیش مغان             کشیدند لشکر سوی دامغان

از آنجا بجیهون نهادند روی             خلیده دل و با غم و گفتگوی

شکسته سلیح و گسسته کمر      نه بوغ و نه کوس و نه پای و نه سر

و در جنگ دیگر بهنگام گریز آنان :

همی تاخت چو باد افراسیاب         شتابنده بگذشت از روی آب

دلش خسته و گشته لشکر دو بهر        همی نوش جست از جهان یافت زهر

جهان را ازین دست , بازی بسی است          زهر رنگ نیرنگ بازی بسی است!

این بود سرگذشت آنان که به سوی کشور خود می گریختند , اما گاه چنین نمی شد , چنانکه رومیان بارها و به ویژه در زمان والریانوس , باندرون کشور ایران آمدند و شکست خوردند و راه بازگشت نداشتند , و از روی داد , می باید سنجیدن که با آن انبوه مرد چه می باستی کردن؟ کم از آنکه آنان با دریافت مزد و بنام خود , در آبادانی کشوری که برای ویران کردنش آمده بودند , همگام شوند ؟

اندرز اردشیر , درباره ی جنگ و زینهار خواهان و اسیران چنین آمده است :

چو خواهد ز دشمن یکی زینهار     تو زنهار ده باش و کینه مدار

دگر هر که گردد بدستت اسیر         بدین بارگه آورش ناگزیر

من از بهر ایشان یکی شارسان     برآرم بمرزی که بد خارسان

چنین کسان در ایران برده خوانده می شدند ! اما در ماتیکان هزار داتیستان که یک هزار ماده ی داد یا قانون ایرانی را برشمره است درباره ی چنین کسان چند بند یا ماده ی قانونی آمده است که همه ی بندها , به جانب داری از بردگان نوشته شده است . از آن میان بند 15 از فصل 12 چنین که است که , اگر چهار کس , با هم , برده ای داشته باشند و دو تن از آنان از آن برده بگذرند , آن دو تن دیگر را نیز , بر او دارندگی نیست . یا بند 12 از در 11 که ببردگان اجاره می دهد بتوانند با پرداخت پول, آزادی خود را از سردار خود بخرند ... که این خود نشان می دهد که ببردگان ( نه چنانکه در یونان و روم روا بود ) در برابر کار , مزد پرداخت میشده است ! و بند 17 از در 35 چنین است که سرداران نمی توانند پولی را که برده در برابر کار بدست آورده است , از آنان بگیرند و بند 23 از در 37 درباره ی زن گرفتن و بچه دار شدن برده سخن می گوید , و بند 12 از در 32 چنین است که ( اگر بنده ای برابر داد , آزاد شود , شاهنشاه نیز نمی تواند دوباره او را ببندگی بر گرداند ) . بیگمان اینگونه بردگان , با امکاناتی که برای آزاد شدن داشته اند و با گزینش همسر ایرانی , پس از کوتاه زمان در اندرون توده ی ایرانی فرو می رفتند و ایرانی بشمار می آمدند و اینجا بایسته است , که بیک بند از ماتیکان اشاره کنیم که اسیران انیرانی , در دوران بردگی خود , تا آنجا از آزادی برخوردار بوده اند که با دختری از گروه ویسپوهرکان زناشویی کنند , و پس از آزادی به همان گروه زن خود راه یابند . بردگان تا فرارسیدن هنگام آزادی خود هر جا که بوده اند بویژه در دربار از زندگی خوب بهره مند بوده اند . در گسیل کردن شیرین به شبستان خسرو پرویز :

فرستاد بالای زرین ستام      ز رومی چهل خادم نیک نام

یا در ساختن شهر سورسان در کنار راه ایران به روم بر دست انوشیروان :

اسیران که از بربر آورده بود       ز روم و ز جایی که آزاده بود

از آن هر یکی را یکی خانه ساخت     همه شارسان جای بیگانه ساخت

بدان شارسان اندرون جای کرد             دلارای را کشورآرای کرد

این بود سرگذشت بردگان کشور دشمن در ایران که بهنگام شکست در ایران می مانند .  باز  آنکه بردگان یونانی دشمن یونان نبودند و بارگران چندان ستم و درد و مرگ از سوی هم میهنان خود می کشیدند ! این اندیشه ی ایرانی درباره ی برخی سیاهپوستان که گذر زندگی , آنان را به ایران کشانده است نیز همواره با مهر همراه بوده است , چنانکه بدیشان نام ( کاکاسیا) داده اند . و کاکا در گویشهای ایرانی , برادر بزرگتر است . نشانه ی دوری از بردگی و ستم به مردمان را در شیوه ی خانه سازی ایرانیان هنوز میتوان دید , که آسمانه ی (سقف) ایوان ها چگونه بر گردن گاوی است که در او هیچ نشان از رنج در نگاهداری آن بار دیده  نمی شود و معماران اروپایی بار را هنوز بر گردن بردگان برهنه و درمانده می نهند , چنانکه بار اندوه و رنج چند هزار ساله بر گردن و تن آن ناتوانان فشار می آورد و بدینسان اندیشه ی یونانی بر روان و جان معمار امروز اروپایی فرمان می راند تا او نیز در هنر خود نمونه ای از آنچه را که توده های رنجبر در درازنای هزاران سال , از سوی خودکامگان و ویژگان اروپایی می کشند , نشاند دهد و بدین گونه , گواهی همواره زنده , در همه ی رهگذرها و کاخ ها به مردمان نشان دهد تا آنان نیز بدانند که نمی باید هیچگاه اندیشه ی رهایی از این بار و از این رنج همواره را در سر بپرورانند و به همین روی کارگران اروپایی در همه ی کارخانه ها و کارگاه های امروز , زمان برای اندیشیدن نیز ندارند و می باید که در هر دم از زمان خویش را در کاری سپری کنند که کارفرما می خواهد و سرپیچیدن ازین کار دشخوار همیشگی برای آنان روا نیست .و چنین است که کارگر اروپایی در کارخانه همچون یک ابزار جاندار است نه انسان اندیشمند , درست برابر با آنچه که نیای آنان ارسطو گفته بود !

سرستون یونانی

نگاره ی سرستون یونانی از کتاب dictioner raisonner d" architecture.emest basc


سرستون ایرانی

نگاره ی سرستون ایرانی

...............................

کتاب " حقوق جهان در ایران باستان " - استاد فریدون جنیدی

پخش ویژه از : مهرمیهن

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد