دانشنامه پارسی

چو ایران مباشد تم من مباد * * * بدین بوم و بر زنده یک تن مباد

دانشنامه پارسی

چو ایران مباشد تم من مباد * * * بدین بوم و بر زنده یک تن مباد

نقش فلز گداخته در بینش زرتشت

نقش فلز گداخته در بینش زرتشت

نقش فلز گداخته در بینش زرتشت

بنام اهورامزدا
بنام او که شادی را آفرید او که جهانیان را آفرید
و شادی را برای جهانیان آفرید.
بنام او که خرد و منش نیک را در نهاد انسانها جای داد.

نام مقاله : آغاز زندگی و مفهوم آفرینش و آهن گداخته، واژه هایی شاید گنگ! در گاتها
"
ایدون سخن می دارم از آنچه برای جهان بهتر است. از دین راستین آموختم، ای مزدا، کسی که آن را (جهان را) بیافرید پدر برزیگر نیک منش و زمین دختر نیک کنش اوست. نتوان فریفتن اهورای بهمه نگران[بینا] را." بند 4 های 45 ترجمه استا پورداود.
سخن هر چه گویم همه گفته اند / برِ باغ دانش همه رُفته اند
(
شاهنامه فردوسی، تصحیح دکتر خالقی مطلق)
"
آغاز زندگی"، "فلز یا آهن گداخته" در گاتها، واژه هایی است که اگر هر فردی به آن برسد بر آن واژه ها خواهند ماند و برایش در آغاز گنگ یا نامفهوم خواهد بود و باید گفت این اتفاق خود شروعی است برای فهمیدن گوشه ای از فلسفه زرتشت که اگر به این واژه ها درست پرداخته نشود پایه های گمراهی را بنا خواهند نمود. در این مقاله که می توان آن را یک مقاله گردآوری شده دانست به سراغ کتابهای چند تن از اساتید و دانشمندان فلسفه زرتشت و زرتشت شناسان خواهیم رفت و معانی و مفاهیم این واژه ها را از نوشته هایشان بریده و در کنار هم می گذاریم تا معانی شاید گنگ و نامفهوم رو به معانی روشن رُخ عوض نمایند.

سخن گرداورنده:
برای نخستین بار آگاهی از گاتها و فلسفه زرتشت را از کتابهای بی نظیر استاد ابراهیم پورداود بر فهم و چشم دل نگاشتم. کتابهایی با نوشته هایی مستند و بیان شیوا که فقط می توان آنها را از فردی دانست که مهر به ایران و اشوزرتشت در تمام وجودش به سان شعله های آتش زبانه می کشد.
به یادش مقاله را با نام بردن منابع [رسمی که استاد در تمامی کتابهایش ادا کرده] آغاز می کنم:
1.
گاتها - ترجمه استاد ابراهیم پورداود(نشریه انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی 1952)- انتشارات اساطیر - چاپ دوم 1384
2.
دیدی نو از دین کهن <فلسفه زرتشت>- دکتر فرهنگ مهر - انتشارات جامی - چاپ چهارم 1380
3.
گاتاها - دکتر آبتین ساسانفر - انتشارات بهجت - 1390
و یادآور می شوم که جملات داخل [] از نگارنده می باشد.




آغاز زندگی و مفهوم آفرینش در دین زرتشت
استاد پورداود:
"
در آغاز[زندگی] آن دو گوهر همزاد در پندار و گفتار و کردار بهتر و بتر، در اندیشه هویدا شدند. در میان این، نیک اندیشان درست برگزیدند نه بداندیشان".بند 3 های 30
دکتر ساسانفر:
"
آری، آن دو گوهر غیر مادی آغازین که با هم در حال تجرد و رویا بودند پدیدار و آشکار شدند. در اندیشه، گفتار، و کردار، یکی نیک و دیگری بد است. از این دو نیکوکاران هستند که شیوه درست را بر می گزینند نه زیانکارا". بند 3 های 30
دکتر فرهنگ مهر:
"
دو منش نیک و بد، از آغاز زندگی، به گونه همزاد، در اندیشه، گفتار، کردار آدمی، آشکار می شوند. آدمیان در گزینش بین دو منش آزادند. روشن است که فرزانگان، نیکی و نابخردان، بدی را انتخاب می کنند".بند 3 های 30
این بند و بندهای دیگری به سان بند 2 از های 45 سرآغازی برای تعیین و بیان دو گانگی منشی در دین زرتشت است، نه دوگانگی آفرینش. البته باید گفت دو گانگی آفرینش هم طرفدارانی دارد که نمی توان آنها را زرتشتی خطاب کرد شاید زروانی نامیدن آنها صحیح تر باشد.
تصور عوام این است که "آغاز زندگی" و "آغاز آفرینش" را یکی می دانند، چون تصور آنها این است که آغاز آفرینش، همان منظومه شمسی و سیارات داخل آن و قضیه ای بنام بیگ بنگ و ... است. اما آیا آغاز زندگی و آفرینش از لحاظ معانی یکی هستند و آیا آفرینش به معنی ای که اخیراً گذشت، می باشد. دکتر فرهنگ مهر پاسخ این سوال را در کتاب پر محتوای خود برای ما به یادگار گذاشته است:
"
پیروان مکتب دو گانگی اخلاقی [منشی] می گویند: این بند در گاتها، از یک نظام اندیشه ای گفتگو می کند که در آن خوب و بد، با یکدیگر در جنگند. دو گانگی، یک پدیده فکری و یک الگوی رفتاری است که نخست در اندیشه و سپس در گفتار و کردار آدمی نمودار می شود. ولی پیروان مکتب دوگانگی آفرینش برآنند که این بند از یک نظام آفرینش سخن می گوید که در آن دو نیرو و یا روان ازلی، خوبی و بدی را به وجود می آورند و رودررویی و جنگ بین آفریدگان (مخلوقات) آنها است. تفاوت دو مکتب ، اساسی و وابسته به آغاز، نهاد، و اهمیت اهریمن در اداره جهان است. یکی به وجود یک هستی ازلی و دیگری به دو هستی ازلی باور دارد. یکی دوگانگی را تضاد اخلاقی و دیگری خَلقی میداند، یکی اهریمن را پدیده اندیشه و الگوی رفتاری آدمی و دیگری آن را یک واقعیت خارجی و مستقلی از انسان می داند. یکی دینامیسم پیشرفت دنیا را خواست اهورایی و عملکرد قانون اشا و دیگری نتیجه برخورد دو مدیریت همزمان اورمزد و اهریمن می شمارد."
و ایشان این اختلاف را در معنی واژه هایی به سان "آغاز" ، "مینیو" ، "نازندگی" و ... می داند.
اگر فرض بگیرم که آفرینش به معنی همان چیزی است که عوام تصور دارند، یعنی آغاز این منظومه شمسی و به وجود آمدن سیارات و قضیه بیگ بنگ و ... آیا خدای ما، همان خدای قبل از شکل گیری این منظومه شمسی و ... است یا خدای بعد از این قضیه ؟! خدای قبل از این شکل گیری، آفرینشی نداشته، خلقتی انجام نداده و ... در حالی که ، خدایی که ما به آن اعتقاد داریم یکی از صفات و شرایط خدایی او خلق کردن است. خدایی که نه آغازی دارد و نه پایانی پس خلق کردن او نیز نباید آغاز و پایانی داشته باشد، باید با او باشد. تا خدا بوده، خلق کردن هم با او بوده، پس نابخردی است که برای خلق کردن او آغازی تصور کنیم زیرا در غیر اینصورت برای او آغازی متصور شده ایم و از سویی دیگر اگر گوییم آفرینش آغازی دارد، پس خداوند در حال فکر کردن یا در انتظار حادثه ای بوده که قبل از آن، آفرینشی انجام نداده؟!. پیروان دوگانگی منشی بر این باورند که :
"-
در دین زرتشت، آفرینش آغازی ندارد. آفرینش همیشه با اهورامزدا و در اهورامزدا بوده است. بنابراین "آغاز" در بند 3 از یسنا 30 گاتها را، آغاز آفرینش دانستن، خلاف روح و فلسفه آفرینش در گاتهاست.
-
زمان افعال در این بند زمان آینده(مضارع) است [البته فقط در ترجمه دکتر فرهنگ مهر این گونه است و در دو ترجمه دیگر بدین صورت نیست]. بنابراین ناظر به پیدایش هر انسانی در هر زمان است و نه معطوف به پیدایش یا خلق نخستین انسان.
-
اهورامزدا "هستی" بدون آغاز و تغییرناپذیر است و فروزه های او نیز از جمله آفرینش همیشه با او بوده است، به عبارت دیگر زمانی که هستی بود "ناهستی" نبود. و نا هستی چیزی جز "نبودن هستی در تظاهر خارجی هست ها" نیست و بنابراین یک مفهوم ذهنی است که واقعی است ولی هستی ندارد. بنابراین واژه آغاز، در این بند و پیدایش نازندگی اشاره به هنگامی است که در جریان پویایی آفرینش، هستی تظاهر خارجی پیدا کرده و با آن ناهستی پدید آمده است، پس انگره مینو در اثر تظاهر خارجی یافتن سپنتامینو به واقعیت تبدیل شده که فقط واقعیت دارد و هستی ندارد."
با این که در دو ترجمه دیگر از این بند زمان افعال آینده (مضارع) نیست، اما هر دو به اتفاق از آغاز زندگی سخن می گویند و برای هر کس آغاز زندگی همان تظاهر خارجی یافتن و وارد شدن به جهان کنونی است، و بدین معنی برای من آغاز زندگی با فردی که زمانی بعد از من یا قبل از من متولد شده متفاوت است، پس با این مفهوم این دو ترجمه یا ترجمه های دیگری که بدین سان می باشند با ترجمه دکتر فرهنگ مهر مطابقت پیدا می کنند.
پس این دنیای کنونی و این جهان کنونی و... فقط می توان آن را مرحله ای از آفرینش دانست. و بهتر است آفرینش را بدین معنی بیان کرد : دهنده، دهندگی، سازندگی، سازنده، افزاینده، افزاینده گی .

مفهوم آهن یا فلز گداخته در گاتها
استاد پورداود:
"
دانا نباید به هیچیک از این گناهان دست برد، کامیابی بسود چنانکه شنیده شده، از آهن گداخته نوید داده شده شود- سرانجام گناهکاران را تو آگاه تری، ای مزدا.[تفسیر استاد: رستگاری و رسیدن به سود و پاداش مینوی پس از آزمایش آهن گداخته و شناختن پاک از ناپاک خواهد بود]."بند 7 های 32
"
آن سزایی که تو بدو گروه خواهی داد، از (آزمایش) آذر سرخ خود و آهن گداخته، ای مزدا، (از آن) نشانی در جانها بگذار: زیان از برای پیرو دروغ، سود از برای پیرو راستی. [تفسیر استاد: در این بند از رستاخیز و آزمایش آتش افروخته و آهن گداخته یاد شده است، پاداش و پادافراه هر دو گروه از مردمان: مزدیسنان یا دیو یسنان یا پیروان دین راستین و پیروان کیش دروغین، پس از این آزمایش داده خواهد شد، نیکی یا بدی، کرفه و گناه مانند زرِ سره و ناسره در برابر زبانه آذر مینوی و تابش آهن گداخته هویدا خواهد گردید. در آن روز، پاک از ناپاک شناخته خواهد شد، آنگاه آسیب پیروان دروغ و رستگاری پیروان راستی نشانه ی آن آزمایش بزرگ خواهد بود. ]." بند 9 های 51

دکتر ساسانفر:
"
از روی راستی و یک رنگی اعلام می کنم هیچیک از گناهانی را و نیز آن گناه بزرگ را که برای آن کیفر فلز گداخته نامبرده و مشهور است انجام نداده ام. تو ای اهورامزدا نسبت به آن گناهان و نتایج آنها آگاه ترین هستی و آگاهی تو برتر از آزمایش فلز گداخته است." بند 7 های 32
"
پاداشی که به هر دو گروه (بزهکاران و درستکاران) می دهی چیست؟ ای مزدا آتش درخشان تو و فلز گداخته نشان دهنده (آن پاداش) در زندگی است و آن نابودی دُروَند و رهانیدن درستکاران است." بند 9 های 51
به نقل از دکتر فرهنگ مهر " برای شناخت و دریافت درست نامه آسمانی، باید مهر دین را در دل داشت و با فرهنگ آن آشنا بود. نامه های آسمانی (گاتها)، پر است از اشاره و استعاره و تمثیل" و به عقیده ایشان برگردان واژه به واژه گاهی اوقات مفهوم پیام را نمی رساند. اما در هر صورت، فلز گداخته به چه معنی می باشد و استعاره از چه چیز است؟
اگر به تاریخ میهنمان ایران نگاهی بیاندازیم به واژه فلز گداخته قبل از زرتشت برخورد خواهیم کرد. از دوران جمشید گرفته تا دوره ساسانیان. کاربرد فلز گداخته در نزد مردم قدیم همان نقش قسم خوردن کنونی یا راهی و ابزاری برای آن که نشان دهد سخن یا عملی صحیح می باشد یا نه، مثل گذر سیاوش از آتش برای اینکه اثبات شود که او بی گناه است یا نه، بوده است. اگر بدین صورت به قضیه بنگریم و متصور شویم که فلز گداخته در گاتها، مواد مذابی است که تمام انسانها (چه خوب و چه بد) از آن باید عبور کنند و اگر گناهکار باشد نابود می شوند و اگر گناهکار نباشند سالم از آن عبور می کنند، یا اینکه تصور کنیم سزای افراد گناهکار است که در جهنم ! به وسیله این مواد مذاب و شعله آتش، سوخته و آتش می گیرند [چیزی که در اکثر ادیان کنونی وجود دارد] باید گوییم که نابخردی کرده ایم و از فلسفه زرتست فاصله جسته ایم.
از آنجا که می دانیم دنیای بعد از مرگ در دین زرتشت دنیای مینوی است نه مادی، پس سوختن یا مذاب شدن انسانها که باید به همان صورت که در دنیا بوده اند، یعنی دارای جسم، برگردند تا از این ماده مذاب خوفناک ! عبور کنند!، نادرست است و جایی در فلسفه زرتشت و گاتها ندارد. حال برای شناسایی پاک از ناپاک باشد یا جزا و سزای فرد گناهکار! باشد، این مفهوم در فلسفه زرتشت مردود است و جایی ندارد.
پس فلز گداخته در گاتها به چه معنی است و چگونه وارد گاتها شده است؟
همانطور که گفته شد در بین مردم در زمان قدیم برای شناسایی پاک از ناپاک اعمالی مانند عبور کردن از فلز مذاب یا گذر آتش رواج داشته، جمشید شاه برای آنکه نشان دهد گوشت خواری کاری است درست، فلز مذاب را از خود عبور می دهد! یا آذربود مهراسپند (موبد موبدان در زمان ساسانیان) برای اینکه نشان دهد در امر گردآوری اوستا خطایی نکرده از روی سینه خود فلز گداخته عبور می دهد و سربلند بیرون می آید!. آیا این امر یا قضیه واقعیت داشته یا نه، ما از اثبات آن عاجزیم، اما می توانیم ادعا کنیم که عملی بوده که در پی آن پاک از ناپاک شناخته می شده البته در تصور و باور مردم آن زمان. پس اگر بدین مفهوم یعنی "عملی یا ابزاری که برای شناسایی پاک از نا پاک" باشد، فلز گداخته در گاتها به معنی ابزاری که خداوند به وسیله آن پاک را از ناپاک شناسایی می کند چه در این دنیا و چه در روز آزمایش، می باشد و این ابزار قطعاً مادی [از مواد بودن] نیستند و معنوی می باشند زیرا اهورامزدا خود دانای کل است او "مزدا" است و نیازی به مواد مذابی! ندارد که پاک را از ناپاک شناسایی کند، ابزار او همان اشا، منش نیک و آذر اوست که نیرویش از راستی است:
"
و ترا توانا و پاک شناختم، ای مزدا، آنگاه که آن پاداش بدست گرفته به پیرو دروغ و به پیرو راستی خواهی داد، آنگاه که گرمای آذر تو که زورش از راستی است نیروی منش نیک بمن روی خواهد نمود." بند 4 های 43، ترجمه استاد پورداود
یا در این سروده شاعرانه وار می سراید:
"
کدام است بخشایش کشور نیک تو، ای مزدا، کدام است پاداش تو، (آری) از تو، برای من، ای اهورا؟ کدام است (آن داوری) آشکارای تو بمیانجی راستی، که آرزو شده ی پارسایان است (و) بدستیاری منش نیک سنجیدن کردارها؟." بند 8 های 48، ترجمه استاد پورداود
یا بندهای 3و 19 های 31 یا بند 6 از های 47، همه حاکی از آن دارد که ابزار سنجشِ اعمالِ اهورامزدا همان اشا، منش نیک، آذر او که نیرویش از راستی است (آتش اهورایی، نوری است که در دل هر اشویی می درخشد. آتش اهورایی خَرَد (وهومن) نمی تواند جسمی را بسوزاند، ولی می تواند روشنایی و آگاهی بخشد) می باشد.
اما فلز گداخته به چه علت وارد گاتها شده است؟
همانطور که گفته شد، فلز گداخته با این مفهوم که ابزاری برای شناسایی پاک از ناپاک است به خودی خود معنی بد نمی دهد و وقتی می گوییم فلز گداخته خداوند یعنی ابزاری که اهورامزدا با آن اعمال را می سنجد و پاک را از ناپاک هویدا می سازد که در بالا نام این ابزار گفته شد. اما دلیل آمدن این واژه در گاتها را این طور می توان بیان نمود که روی سخن زرتشت به مردمی بوده که این واژه "فلز گداخته" در نزد آنها به همان معنی "ابزاری برای شناسایی پاک از ناپاک" بوده است. برای این که مردم مفهوم و معنی را بهتر درک کنند از واژه هایی به استعار و تمثیل استفاده کرده که در بین مردم رواج داشته و همانطور هم که می دانیم گاتها بصورت شعر سروده شده است و خاصیت شعر، داشتن استعاره و تمثیل و ... می باشد. شاید این ضرب المثل که کنون نیز در بین مردم رواج دارد که :"جنس یا فلز او خراب است" باقی ماند و یادگاری از آن دوران باشد، شاید؟!.
"
پس مفهوم آزمایش فلز گداخته یا آتش افروخته اهورامزدا به این معنی می باشد : ابزار مزدااهورا برای سنجیدن اعمال و شناسایی پاک از ناپاک است(= فلز گداخته و آتش افروخته) که این ابزار (= فلز گداخته و آتش افروخته) همان اشا، منش نیک، آذر او که نیرویش از راستی است، می باشند [و علت بکار گیری آن هم استفاده از واژه هایی بوده که در بین مردم رواج داشته ،مشخص است که به فرض با چینی ، فارسی صحبت نمی کنند و باید چینی صحبت کرد و از اصطلاحاتی استفاده کرد که در بین آنها رواج دارد.] و معنی و مفهومی دیگر که حاکی از سوزاندن بدن و ... باشد ندارد و جایی در گاتها و اندیشه زرتشت ندارد."
بهر صورت به گاهِ، خواندن گاتها باید در نظر داشت که بندهای آن بصورت شعر می باشد و اگر واژه ای در نظر ما گنگ و نامفهوم بود به نقل از حکیم توس:
تو این را دروغ و فسانه مدان/ به یکسان رَوِشنِ زمانه مدان
ازو هرچه اندر خورد با خَرَد/دگر بر رهِ رمز معنی بَرَد
(
شاهنامه فردوسی، تصحیح دکتر خالقی مطلق)

و باید دانست که دین زرتشتی، بیش از هرچیز، روش درست زیستن است و از این رو باید با نگرش به جان سخن گاتها، پیام واژه ها را دریافت.

در خاتمه باید به این پرسش، پاسخ گویم که چرا فقط از سه ترجمه گاتها استفاده شده است؟ پاسخ آن بدین صورت است که تا آنجا که می دانم از بین ترجمه های گاتها فقط دو ترجمه به صورت واژه واژه و مفصل صورت گرفته آن هم گاتهای استاد پورداود و دکتر ساسانفر می باشد و بقیه ترجمه های دیگر بیشتر جنبه تفسیر آن را دارد و در بین کتبی که خوانده ام کتاب دکتر فرهنگ مهر بصورت ریشه ای به آن پرداخته و بسیار برایم مفید واقع شد. و اینکار یعنی انتخاب 3 ترجمه دلیلی بر نادرستی ترجمه های دیگر ندارد ، کمااینکه آنها به دست دانشمندانی همچون موبد رستم شهزادی و موبد آذرگشسب و ... ترجمه شده اند که در نوع خود بی نظیر است و فقط به خاطر جامع بودن 3 ترجمه بکار گرفته شده از آنها استفاده شده و هیچ دلیلی دیگر ندارد.
در دل امید دارم که این گرداوری به کار آید و متنی مفید و کارآمد برای همکیشان زرتشتیم و افراد مشتاق به دانستن فلسفه زرتشت باشد. در اینجا از استاد فرزانه دکتر کورش نیکنام سپاسگزارم که این مقاله را در وب سایت خود قرار دادند تا همکیشانم و همه ی افراد مشتاق به مطالعه گاتها از آن استفاده کنند و اگر نقصی در آن مشاهده کردند آن را اصلاح کرده و به نگارنده اطلاع دهند.
"
راستی بهترین نیکی است و هم مایه سعادت، سعادت از آن کسی است که راست و خواهان راستی باشد." سروده ی آسمانی و مقدس اشم و هو ، خرده اوستا ، ترجمه استاد ابراهیم پورداود

مهندس رشن خالدی کلهر
آبان 1390 خورشیدی
Rashnkhaldikalhor@gmail.com




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد